از سوي ديگر با كاهش نسبت (O/Fe) در اين ناحيۀ ذكرشده، از درصد هماتيت موجود در اين ناحيه كاسته ميشود؛ بنابراين حجم دياكسيدكربن توليدي در اين ناحيه بر اثر واكنش هماتيت با منواكسيدكربن و توليد وُستيت و دياكسيدكربن كاهش مييابد. با اين حال، صنايعي كه بيشترين كشش توليد نسبت به موجودي سرمايه را دارند، با يافتههاي عطركار و همكاران (1394) همخواني دارد، ولي با يافتههاي محمودزاده و فتحآبادي (1395) سازگار نيست؛ اما از نظر اندازه كشش سرمايه به توليد رشته فعاليتهاي صنعتي، يافتههاي اين مقاله، مشابه يافتههاي محمودزاده و فتحآبادي (1395) است. عملكرد تجاري در اصل مربوط به اندازهگيري موفقيت شركت است (ريجن و همكاران ، 2015). وانگ و مريليس (2007، 2008) يك اثر مثبت عملكرد نام تجاري بر عملكرد مالي و ارزش ويژة نام تجاري را گزارش دادهاند. به عنوان پرداخت مشخص به شركت ملي نفت ايران تأديه خواهد نمود.» چنانكه قبلا گفته شد مسائل مربوط به ساز و كار سهمبري طرفين قرارداد در قرارداد كنسرسيوم بسيار پيچيده و جالب توجه است و لذا بهتر است به همين قدر اكتفا كنيم. چنانكه در بخش ششم اين مقاله ديديم، به موجب بند 4 ماده شانزدهم امتيازنامه شركت نفت انگليس و ايران مصوب 1312، اين شركت «ساليانه مبلغ 10 هزار ليره استرلينگ براي اينكه اتباع ايران در انگلستان علوم و فنون مربوط به صناعت نفت را فراگيرند تخصيص خواهدداد.» از آن زمان به بعد، انتقال دانش فني و تربيت نيروي انساني در كم و بيش همه قراردادهاي نفتي به ويژه بيع متقابل مورد توجه قانونگزار بوده است.
از سوي ديگر، با توجه به اينكه ايران در صادرات محصولات آنها نيز داراي مزيت نسبي است، سرمايه گذاري در آنها درآمد صادراتي بيشتري نصيب كشور خواهد نمود. همچنين باتوجهبه اينكه متغير بازاريابيداخلي شركتهاي اين صنعت براساس آزمون t تكنمونهاي مناسب نيست، پيشنهاد اين است كه به اين متغير توجه بيشتري شود. به دليل اينكه اين حلال آلي، بسيار اشتعال پذير مي باشد، روش هاي صحيح نگهداري و ذخيره بشكه ها و مخازن حاوي ايزوبوتانول، از اهميت فوق العاده بالايي برخوردار است. اين امر به اين نكته با اهميت اشاره دارد كه آن دسته از صنايعي كه وابسته به منابع طبيعي بوده و يا اينكه از منابع طبيعي فرآوري شده به عنوان مواد اوليه استفاده ميكند و كشور نيز به واسطه برخورداري از منابع كاني در آنها مزيت دارد، گزينه هاي مناسبي براي سرمايهگذاري به جهت دستيابي به ارزش افزوده بالاتر صنعتي ميباشند. ملاحظه ميگردد كه اكثر 10 صنعت ياد شده، صنايعي هستند كه مواد خام معدني اعم از كانيهاي فلزي و كانيهاي غيرفلزي را فرآوري و به محصولات با ارزش افزوده بالاتر تبديل ميكند (فعاليتهايي كه بر حسب كدهاي دو رقمي آيسيك 23 تا 27 هستند).
در اين مقاله، محاسبات كششها بر حسب كدهاي چهاررقمي آيسيك صورت گرفته و نسبت به ساير مطالعات مشابه، از سطح تفضيليتر برخوردار است و از اين منظر، انجام مقايسه كششها قدري دشوار است. همچنين با سرمايهگذاري در صنايع معدني و توسعه فعاليت آنها به واسطه پيوندهاي پسين و پيشين خود، موجب رونق ساير فعاليتهاي اقتصادي بهخصوص رونق بخش استخراج و صنايع پاييندستي صنايع معدني خواهد شد. مطابق نتايج، "صنايع توليد مواد و محصولات شيميايي" (كد 24)، "توليد ساير محصولات كاني غيرفلزي" (كد 26) و "توليد فلزات اساسي" (كد 27) در رتبههاي بالاي اثرگذاري افزايش سرمايه بر رشد ارزشافزوده فعاليتهاي صنعتي قرار دارند. در اين مقاله منظور از صنعت، فعاليتهاي توليد كارخانهاي (Manufacturing Industries) ميباشد كه بر حسب كدهاي دو رقمي طبقهبندي استاندارد بينالمللي فعاليتهاي اقتصادي (ISIC) ويرايش سوم، شامل فعاليتهاي 15 تا 37 ميباشد. اين اولويتبندي، به مطالعه رضائي (1392) كه صنايع كشور را بر حسب شاخصهاي مؤثر بر رقابتپذيري آنها رتبهبندي نموده نيز همخواني زيادي دارد. رازقي و اميرحسيني (139۵) در پژوهشي به بررسي رابطه بين بهبود نگهداشت وجه نقد و ارزيابي عملكرد ارزشافزوده اقتصادي در 127شركت پذيرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران در طي سالهاي 1385 تا 1392 پرداخته است.
ضرايب متغير نرخ رشد اقتصادي در شركت هايي با وجه نقد متوسط معنادار و تاثيرگذار مي باشد. عامل نخست كه «سرزندگي و بهزيستي ذهني» نام دارد با دارا بودن معرفهاي «لذت بردن از زندگي، احساس شادابي، معنادار بودن زندگي، رضايت از توانايي انجام امور، وضعيت كلي سلامت، لذت بردن از زندگي در مقايسه با گذشته و كاهش اضطراب جلوگيري از انجام كارها»، با تبيين مقدار 072/26 درصد از كل واريانس و مقدار ويژه 865/8 مهمترين عامل تحليلي محاسبه شده در اين پژوهش را تشكيل ميدهد. از 9 ضريب برآوردي، در رويكردهاي تلفيقي، اثر تصادفي و اثر ثابت، به ترتيب 5، 7 و 2 ضريب از نظر آماري معنادار نيستند. فرضيه يك، بيانگر اين است كه توابع مقيد و غيرمقيد برآوردي يكسان نيستند. آماره F نشان ميدهد كه در هر سه رويكرد، تمام ضرايب توأمان صفر نيستند. همانطور كه گفته شد، تابع توليد به شكل ترانسلوگ به شكل معادله (13)، يكي از اشكال تابع توليد است. بر اساس نظريات سو وينگ (2008)، آسوزو اكاگاوا (2009)، تغييرات در داراييهاي يك بنگاه موجب تغيير در سطح تكنولوژي آن بنگاه شده و به صورت مستقيم ميزان توليد بنگاه را اثربخش ميكند. اين اطلاعات كه از گزارش "حسابهاي ملي سالانه" مركز آمار ايران اخذ شدهاند، برحسب آيسيك ويرايش 2 و در سطح دو رقمي ميباشد.
ادامه مقاله: